سید فرزام حسینی
اهمیتی ندارد. بگذار بگویند جوانِ تازه از راه رسیده است. بگذار بگویند سرش باد دارد. بگویند غمِ معاش ندارد. بگویند سرد و گرم نچشیده. اصلا بگذار هرچه میخواهند بگویند؛ اما همه اینها مانع از گفتن حقیقت نمیشود. در واقع، نباید که بشود.
حقیقت ماجرا این است که وضعیت نشریات استانی وخیم است، بله، خیلی هم وخیم است. آن قدری که آدم خجالتش میگیرد بگوید ما یکی از پر نشریهترین استانهای کشور هستیم. چرا خجالتش میآید؟ چون که بعد حتما میخواهند چند نمونه از نشریاتمان را نشان بدهیم، آنجاست که آدم نمیداند چه کار کند، آنجاست که از خجالت آب میشود، که کدام نشریه را نشان دهد؟ نشریات قابل قبول ما آیا از تعداد انگشتان یک دست تجاوز میکند؟ باید چند نشریهیی را نشان بدهید که پر از رپرتاژ آگهی و تبلیغ رییس فلان اداره شده، نشریاتی که سالهاست، جز چند تای محدود، «تولید محتوا» را که هیچ، حتی متاسفانه باید بگویم «کپی-پیست» را هم فراموش کردهاند… ببینید چه قدر اوضاع خراب است که آرزوی کپی-پیست میکنم. استانی با این تعداد مجوز نشریه، از هر نوعش، روزنامه، هفته نامه، دو هفته نامه، ماهنامه و… چرا باید چنین وضعیت وخیمی داشته باشد؟ چرا نشریات استانی ما در بُعد اجتماعی باید نسبت به عملکرد مسوولین استانی بیتفاوت باشند و هر از چند گاهی که نه، از قضا تقریبا اکثرشان هر شماره صفحهیی ویژه تبلیغ فلان مدیرکل، فلان مسوول دارد، چرا نباید اتفاقات فرهنگی و هنری استان را پوشش بدهند.
تاثیرگذاری نشریات استانی ما کجاست؟ نمودش چه طور به چشم میآید؟ کدام مخاطب را دیدهاید که هر روز، یا سرِ هفته یا سر ماه منتظر چاپ نشریهیی استانی باشد و ولع خواندنش را داشته باشد؟ که میدانیم این طور نیست. و عجبا که در گذشتهیی نه چندان دور اصلا اینطور نبوده، عکس قضیه و شرایط امروز صادق بوده است. گیلان را از اولین استانهای کشور میدانند که در آن نشریه چاپ شد، به تقریب از دوران مشروطه از «نسیم شمال» آغاز شد و همین طور در صنعت نشر و چاپ نشریه پیشتاز بود، تا دهه هفتاد، کسی فراموش میکند مگر نشریه «بازار» را در دهه چهل؟ یادش میرود کسی تاثیرگذاری چنان نشریهیی را؟ یا روزهای انقلاب کسی از یاد میبرد نشریات پرتیراژ و گوناگون گیلانی را؟ و نیز جلوتر که بیاییم در اوج بی نشریهیی کشور در دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد کسی از یاد میبرد جُنگهای ویژه و مطرحی را که از گیلان سر بر آوردند. یا اصلا چرا راه دور برویم، مگر همگان نمیدانند و معترف نیستند که گیلان یکی از پر روزنامه نگارترین خطههای این مملکت بوده و هنوز هم هست.
روزنامهنگاران گیلانی شهرتی مقبول در سطح کشور داشته و دارند، نیازی به اسم ردیف کردن نیست، مسالهیی مسلم است، دوستی به شوخی میگفت اگر روزنامه نگاران گیلانی را از میان برداری، معلوم نیست نشریات پایتخت را چه کسی میخواهد منتشر کند؟ این کلام اغراق است، اما بخشی از واقعیت را با خودش حمل میکند. اما چرا این روزنامه نگارِ گیلانی، در استان خودش نباید نشریهیی داشته باشد که دلش به آن خوش باشد، یا گیریم که داشته باشد، چرا نباید نشریهاش بپاید و بماند؟ مگر فراموش میکنیم نشریاتی که چون ستاره آمدند و محو شدند در این سالها را. به خاطر دغدغه مالی، عدم همخوانی دخل و خرج. چرا؟ چون گیلان اسپانسر مالی ندارد، سرمایهگذار ندارد، سرمایه گذار گیلانی ترجیح میدهد هزینهاش را جای دیگری خرج کند، به فرهنگ بها نمیدهد، به اطلاع رسانی هم. اما اگر آن سرمایه دار محترم بداند که همین فرهنگ میتواند موجب رشد همه جانبه استان شود، آیا باز هم دریغ خواهد کرد؟ اما اگر آن سرمایه دار بداند که سرمایه اش در راهِ درستی خرج میشود باز هم کوتاهی میکند؟ من پیشتر، فکر میکردم که سرمایه گذاران استان اساسا میلی به سرمایه گذاری ندارند و هنوز هم کمابیش بر این عقیده هستم. اما یک احتمال دیگر هم این حوالی پرسه میزند و میتواند مورد بررسی قرار گیرد. و آن هم اینکه شاید آن سرمایه دار آن قدر با انبوه نشریات رپرتاژ آگهی و تبلیغ مسوولان مواجه شده است که دیگر اعتمادی ندارد، شاید این طور باشد، به هر حال این هم یک فرض است، گیرم که احتمال واقعیت داشتنش به قوت اولی نباشد. اما یک فرض قابل اتکاست.
حتی نگارندهیی که این سطور پر گلایه را مینویسد، باور کنید، از چاپ متداوم همین جریده هم اطمینان خاطر ندارد، به هزار و یک دلیل و عمدهترین دلیلش همان کمبود سرمایه و بودجه است. بد بینی است؟ باشد، ما عادت کردهایم به بدبینی تا اینکه خلافش ثابت شود و سر ذوق بیاییم.
با این همه، باز هم تکرار میکنم، بگذار بگویند فلانی تازه از راه رسیده و می خواهد تکلیف همه چیز را مشخص کند، اما این حقیقت مسلم است که امروز، نشریات استانی، آن تاثیرگذاری گذشته را ندارند، و این بد است، خیلی بد است، و مرا وا میدارد که بگویم؛ اوضاع مطبوعات استانی ما وخیم است، خیلی وخیم. امیدوارم، با روی کار آمدن دولت جدید و عبور از یک سالگی دولت و رسیدگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی به این امور، شاهد رشد نشریات استانی باشیم. نشریاتی که اهمیت شان در هر استان، هم پای یک روزنامه سراسری است. امیدوارم، گرچه تحرکی در این زمینه نمیبینم، اما امیدوارم.