فرشاد نوروزپور
آقای جبار کوچکینژاد که در دورههای هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی با کمتر از چهل درصد آرا به صندلی سبز بهارستان رسیده است، در گفتوگویی با یکی از سایتهای خبری گیلان، شدیدا به مساله انتخاب مشاوران، دستیاران و معاونین جوان در دستگاههای دولتی که در خرداد سال جاری توسط استاندار گیلان پیشنهاد شده بود، تاخته است. انتقاد او در ظاهر به نحوه اجرای این فرآیند است. او معتقد است مشاوران جوان باید توسط مسوولین دستگاهها انتخاب شوند و نیازی به یک هسته مرکزی برای انتخابشان نیست.
اما اگر کمی عمیقتر نگاه کنیم و مجموعه صحبتهای دیگر این نماینده اصولگرا را کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم که هدف او از چنین سخنانی، صرفا ایجاد یک چالش و زورآزمایی سیاسی نیست. آنجا که او صراحتا معاون سیاسی استاندار را به نقد میکشد و به پیشنهادکنندگان، مجریان و نیز روند تهیه فهرست مشاوران جوان حمله میکند و درجایی نیز به روشنی گلایه میکند که مگر در میان اصولگرایان، جوان شایستهای یافت نمیشود که در انتخاب مشاوران جوان فقط به نزدیکان دولت و اصلاحطلبان بها داده شده است؟! در واقع هدف او از چنین موضعگیریهایی، اعمال فشار برای گنجاندن افراد مورد حمایت طیف سیاسی متبوع او و فعالین ستادهای نامزدهای شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، در مجموعه دولت است. این نماینده اصولگرا و دیگر چهرههای مشابه او، حتی حاضر نیستند بعد از انبوه نیروهایی که در سطوح و لایههای مختلف هشت سال دولت محمود احمدینژاد گاه قانونی و گاه غیرقانونی وارد بدنه دولت کردند، از فرصتهای بهوجود آمده در دولتی که صراحتا مخالفش هستند هم بگذرند و تلاش میکنند چرخه آوردن مدیران تازه نفس و جدید نزدیک به خود را همچنان برقرار نگاه دارند. شاید بد نباشد یادآوری کنیم که تشکیلات «مشاوران جوان» نیز در روزهای پایانی سال ۸۴ توسط محمود احمدینژاد راهاندازی و در سال ۸۸ با سازمان ملی جوانان ادغام شد که با محوریت عدهای از مدیران جوان نزدیک به دولت در تهران و شهرستانها فعالیت میکرد.
نگاهی به چند مورد اندک از مشاوران جوان منصوب شده در دستگاههای دولتی و نهادهایی نظیر شهرداری و شوراهای شهر در گیلان نشان میدهد در انتخاب مشاوران جوان همچنان دست بالا را اصولگرایان دارند. امری که بیشک تاثیرخود را در بزنگاههای مهم سیاسی نشان خواهد داد.از مشاور جوان شورای شهر تا مشاور جوان فرماندار رشت و چند شهرستان دیگر، حکایت از توجه بیشتر به مساله مدیریت جوانان از جانب مدیرانی دارد که عمدتا بهعنوان اصولگرا و یا در حالت خوشبینانه میانهرو شناخته میشوند.
در روی دیگر کاغذ باید مخاطب را طیف بزرگی از مدیران و بزرگان سیاسی اصلاحطلب و اعتدالی قرار دارد. آنها که با وجود نابرابری غیرقابل مقایسه با اصولگرایان در بهرهمندی از حمایت جوانان بهعنوان پایگاه اجتماعی، هرگز نتوانستند فراتر از شعارها و آرمانهای زینت شده و زیبا، قدمی ملموس و مفید برای انبوه جوانان تحصیلکرده، با دانش و مستعد نزدیک به خود چه در هشت سال دولت سید محمد خاتمی و چه در همین یک سال دولت حسن روحانی بردارند. شاید جستوجو برای دلایل این ناکامی خارج از این فرصت باشد ولی آنچه روشن است هشدار و اعلام خطری جدی است. مدیران و فعالین سیاسی اصلاحطلب و اعتدالی گیلانی باید پاسخگوی جوانان حامی خود باشند که چرا موتور محرکی که رخوت بعد از سال ۸۸ را به شور و حماسه خرداد ۹۲ تبدیل کرد، هنوز دنبال کارآموزی و قرار گرفتن در مدار سمتهای اجرایی است اما رییس شاخه جوانان حزب موتلفه اسلامی در گیلان در دولت گذشته تبدیل به یک فرماندار و امروز یک مدیر استانی شده است. اتفاقی که بیشک در سالهای آینده بازهم تکرار خواهد شد و انبوه مشاوران، دستیاران و مدیران جوانی که از جانب اصولگرایان وارد مجموعه اجرایی کشور شدند، باتجربه و رزومهای قابل توجه، و با در نظر گرفتن شیب رو به بالای نمودار سنی مدیران کشور، خود را آماده احراز سمتهای اجرایی بالاتر میدانند. در حالیکه جوانان تحولخواه احتمالا تا آن روز درگیر چانهزنی برای حل مساله پیشنهاد فرزند دبیرستانی یکی از مدیران سابق بهعنوان مشاور جوان هستند!
مدیران امروز چه در دولت و چه در دستگاههای دیگر، باید بدانند نسل نوی اصلاحطلبی، رنگ بالاتر از سیاهی را هم در دولت گذشته دید و گوش شنوایی برای هشدارهای آیندهنگرانه -و البته عملا نادرست- برخی مدیران سالهای اصلاحات ندارد. نسلی که نشان داد میتواند مستقلا تحولات اجتماعی را رقم بزند و البته دوست ندارد به او به چشم روشن کننده موتور ستادهای انتخاباتی نگاه شود که هر موقع به او نیاز باشد سراغش میآیند و فردای انتخابات فراموشش میکنند، نسلی که میخواهد در تغییر شرایط کشور نقشی مفید و موثر داشته باشد.